نام انگلیسی: The Dig
نام فارسی: فیلم حفاری
محصول: ۲۰۲۱
امتیاز: ۳.۵ از ۴ – ◐⬤⬤⬤
از حضور کارگردانهای تئاتر در سینما مسلماً اثر چندان ضعیفی بیرون نیامده است. بیشتر این آثار گهگاه تبدیل به آثاری ماندگار در تاریخ سینما شدهاند. نمونهی بارز آن اورسن ولز است که یکی از نمایشنامهنویسان پیشرو بود و با حضورش در سینما اثری همچون «همشهری کین» را خلق کرد. در دو دههی اخیر هم شاید اگر نمونهی بارزی بخواهیم مثال بزنیم «مارتین مکدونا» است که ابتدا بانمایشنامههایاش شناخته میشود و ورودش به سینما و آثار معدودی که خلق کرده.
نشان از تسلط او بر واژهی درام دارند. البته نباید این را فراموش کنیم که در کنار این فیلمسازانی که از تئاتر وارد حوزهی سینما شدهاند، واژهای مانند «دراماتورژی» میدرخشد.
اصولاً در تئاتر، دراماتورژ در کنار کارگردان وظیفهی تحلیل یک درام را برعهده دارد که میتواند برای کارگردان یک اثر نمایشی تحلیل دقیقی از فضا و مکان و کاراکترها و حتی جابهجایی مکان و زمان نمایشنامه به زمان و مکانی که مد نظر کارگردان است بدهد.
اینکه بتوان یک اثر را از نقطهنظر یک تحلیلگر درام پردازش کرد، باعث میشود تا اثر خلقشده با جزئیات کامل روی صحنه یا پرده برود. «سیمون استون» نیز در دومین اثر بلند سینمایی خود و با چنین اندوختهای سعی کرده تا درامی را درست در زمان قبل از شروع جنگ جهانی دوم تولید کند.
فیلم حفاری در مورد یکی از حفاران و کاوشگران باستانشناسی بریتانیا با نام «بزل براون» است که به دعوت «ادیث پریتی» برای کاوش در زمینهای تحت مالکیت این بیوهی انگلیسی به این املاک وارد میشود. کاری که سیمون در پارهی اول فیلم انجام میدهد، دور کردن اثر خود از تمام مسیرهایی است که شاید بخواهند آن را بهسوی یک ملودرام عاشقانه ببرند.
بیوگرافی ریف فاینز: از شکسپیر تا ولدمورت و فراتر از آن
فیلم «حفاری» همانطور که از ناماش پیداست، کاوش برای یافتن اثری از گذشته است. اما سیمون با همین جمله، بازیهای درام خود را آغاز میکند. او فیلم را چنان فراخ کرده است که ورود هر شخصیت جدیدی و اضافه شدن آنها به جمع ادیث و بزل، نهتنها اثر را از مسیر منطقی خود دور نمیکند، بلکه آن را بیشتر و بهتر برای مخاطب روشن خواهد کرد.
در فیلم حفاری قرار نیست رابطهای عاشقانه شکل بگیرد یا اینکه همهچیز تحت تأثیر یک عشق ممنوعه تغییر پیدا کند، بلکه تمام کاراکترها در حین کاوش برای یافتن مقبرهای قرون وسطایی، به کاوش خود نیز میپردازند.
کاراکترهای فیلم حفاری هر کدام یا فقدان را تجربه کردهاند یا قرار است عزیزان خود را برای فقدان آماده کنند. اما آنچه که مسلم است تلاش تمامی آنها برای رسیدن به حقیقت شاید دردناک اما مسجل مرگ است.
فیلم «حفاری» تنها در پیشبرد روایت خود موفق نیست، بلکه با وام گرفتن از نماهای مختص به سینمای استعلایی ترنس مالیک، عمق روایتاش را در تصاویر نشان میدهد. اکستریملانگشاتهایی که نور خورشید – چه در پس ابرها، چه بیواسطه.
بخشی از آنهاست باعث میشوند تا دنیای فراخ فیلم حفاری را بیشازپیش درک کنیم. دیالوگهای خارج از قاب بخش جداییناپذیر فیلم حفاری هستند و همین باعث میشود تا فهم دیالوگها روی نماهایی که بهطور موازی گویی معنای خود آنهاست آسانتر شود.
باید گفت که فیلم حفاری درامی شاعرانه در وصف زندگی و پذیرفتن حقیقتِ نیستی است. شاید اگر بخواهیم توصیفی در باب این فیلم داشته باشیم، باید گفت همچون موج آرام دریاست که بهمرور ساحل ذهن مخاطب خود را در مینوردد.